چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست
خودت دعا بکن ای مهر بان که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست...
به امید فرج دوست...
چنین که یخ زده ایمان من اگر هر روز
هزار بار بیاید بهار کافی نیست
خودت دعا بکن ای مهر بان که برگردی
دعای این همه شب زنده دار کافی نیست...
به امید فرج دوست...
جبران خلیل جبران
: برای کشف زیبایی است که زندگی می کنیم، باقی همه انتظار است و انتظار.
چارلی چاپلین به دخترش: هیچ گاه چشمانت
را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن.
قلبت را خالی نگه دار، اگر هم یه روزی خواستی
کسی را در قلبت جای دهی، سعی کن که فقط یک نفر باشد. به او بگو که تو را بیش تر از
خودم و کمتر از خدا دوست دارم، زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز دارم...
عشق چیست؟جز
تفسیری زیبا از یک فنا؟جز بودن در عین نبودن؟عشق چیست؟جز مجالی آسمانی برای نوعی
زمینی ؟عشق چیست ؟ جز یافتن وجودی زمینی در کالبد فرشتگان؟
اوست که مفهومی زیبا از یک احساس می سازد .رهایی از بند تعلقها نوعی عاشقی است .پس
چرا گاهی خود را به بند علائق مادی می کشانیم و
لاف عاشقی می زنیم ؟آیا دوست داشتن و عاشق بودن هر دو یکی است؟مطمئنا جواب
منفی است .حب و دوست داشتن دستمایه ی عشق نیست . چه بسا چیزهای زیادی که دوستشان داریم ولی عاشقشان نیستیم اما نتیجه ی عشق همیشه حب و دوستی است .
را بی پروا احساس کند،و دیوانه وار سوای جسمانیت و هوسهای نفسانی،کمال خود را در
معشوق ببیند آنگاه عاشقی حقیقی است .عاشق اگر عاشق است آتش تنها امتحانگاه واقعی
او می باشد .ع ش ق رمزی که خداوند تک الهه ی تمام کائنات .عزیز واقعی .آن را
بیافرید ، تابسازد دلهایی از جنس بلور را –عشق
چیست؟
.فنا یعنی وجود ،یعنی اتحاد و یکی شدن. و آنگاه
که دوئیت از میان رود و تنها و تنها وجود نور است که هست،نه عاشق و نه معشوق که هر
دو یکی شدند. وفقط چیزی می ماند که او را
عشق می نامند .
عبدالرضا حنضلی
زیبا و زشت
خیلی شده که با این
الفاظ بر خورد داشته باشیم و بی تفاوت از کنار انها بگذریم ولی این دو کلمه ی متضاد حرفهای زیادی
برای ما دارند وظلمی که به آنها شده.
در عالم هستی همه ی موجود ات با اشکال خاص و هیبات مخصوصی آفریده شده اند
یعنی یکی بزرگ ،یکی کوچک،یکی پشمالو یکی
تیغ دار،خلاصه اشکال زیادی در عالم
هست که ما آنها را می بینیم . بین هر نوع
از حیوانات (منظور حیوان منطقی است که انسان هم جزئی از آن است)باز هم تفاوتهای زیادی وجود دارد .یکی درشت ،یکی کوچیک یکی سفید یکی
سیاه و خیلی تفاوتهای دیگر، هر کدام از انسانها چیز های زیادی را دوست دارند وچیزهای
زیادی را نمی پسندند.و در خیلی از موارد چیز هایی را که نمی خواهند زشت می شمارند.
و این مسئله ای اشتباه است زیرا به نظر
بنده در عالم بیکران هستی چیز زشت که در
مقابل زیبا باشد وجودی خارجی ندارد بلکه تمام
هستی و موجوداتش بر پایه ی زیبایی مطلق هستند.ما انسانها هر کدام سلیقه های
متفاوتی داریم . بعضی از ما از رنگ سفید خوشمان می اید و بعضی دیگر از رنگ قرمز و
این امر درتمام افراد و تمام رنگها مصداق دارد.پس هر شخص زیبایی را برای خود تعریف
می کند و هر چه را که در این تعریف بگنجد زیبا و چیزهایی که نگنجد زشت می بیند و این امر اشتباه .برای مثال امکان دارد شخصی
از اسمان لذت ببرد و آن را زیبا ببیند و
از دریا اذت نمی برد این شخص نمی
تواند بگوید دریا زشت است چون شاید شخصی دیگر دریا را زیبا ببیند و آسمان را
زشت.پس نتیجه می گیریم که زشتی وجودی
خارجی ندارد /البته زشتی و زیبایی صورت .نه سیرت/و هر چه هست زیبا یی است و آنچه
که متفاوت است درصد این زیبایی ها در ذهن ماست و یا به قول معروف عادات .مثلا ما
به آسمان ابی عادت کرده ایم.حال اگر آسمان زرد یا سیاه یا هر رنگ دیگر بود باز
برای ماا زیبا بود ؟ پس عادات و ذهنیات ما زیبایی را برایمان ترسیم می کنند. (ان
الله جمیل و یحب الجمال) زیبا باشید و همه را دوست بدارید
لئوناردو داوینچی هنگام کشیدن تابلوی شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: میبایست
نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا، از یاران مسیح که هنگام شام تصمیم گرفت
به او خیانت کند، تصویر میکرد. کار را نیمهتمام رها کرد تا مدلهای آرمانیش را پیدا
کند. روزی در یک مراسم همسرایی، تصویر کامل مسیح را در چهره یکی از آن جوانان همسرا
یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهرهاش اتودها و طرحهایی برداشت. سه سال
گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی
پیدا نکرده بود کاردینال مسئول کلیسا
کم کم به او فشار میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جستجو،
جوان شکسته و ژندهپوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را
تا کلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.
گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است، به کلیسا آوردند: دستیاران سرپا
نگهاش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه وخودپرستی که به خوبی
بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخهبرداری کرد. وقتی کارش تمام شد، گدا، که دیگر مستی
کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزهای
از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیدهام. داوینچی با تعجب پرسید: کی؟
سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که دریک گروه همسرایی آواز
میخواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی ازمن دعوت کرد تا مدل نقاشی چهره عیسی
شوم. (پائولو کوئیلو - برگرفته از کتاب شیطان و دوشیزه پریم)
Listen in silence .because if your heart is full of other other things .you can not hear the voice af gad.but when you have listened to the voice af gad in the stillness of your heart .then your heart is filled with good .this will need.much saerfice.but if we mast be ready to do it now (mother Teresa)
بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ :حافظ شاعری استحرفهای، اما حضرت امام (ره) هرگز بصورت جدی به شعر نپرداخته است. شعر امام از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوقالعادهای است./برای مطالعه به ادامه ی مطلب بروید/
نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 10:30 عصر روز سه شنبه 87 آبان 14
|