سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عبدالرضا حنظلی زاده -
سیف‌الدین فرغانی شاعر قرن هفتم، اگر چه از اهل سنت بود اما علاقه شدیدی به اهل بیت و امامان شیعه خاصه حضرت سید‌الشهدا دارد و مرثیه‌هایی دراین باب سروده است.
سیف‌الدین فرغانی از شاعران قرن هفتم است که به دلیل مهاجرت از فرغانه در ماوراء‌النهر - محل تولد خود- به شهر آق سرا در نزدیکی قونیه در آسیای صغیر در ابتدای عمر و به سبب انقطاع از مردم و گوشه‌گیری و زیر بار مدح حکام ظالم قرار نگرفتن و آزاده زیستن، در همان شهر کوچک آقسرا تا اخر عمر زیست و در گمنامی ‌از دنیا رفت.
از دلایل این مدعا که او شاعری بزرگ و استادی مسلم بوده است همین بس که او و حضرت اجل سعدی در همه عمر با هم مکاتبه و مشاعره داشته‌اند. او در همه عمر از مدح حکام سفله مغول که زمامداران این عصرند حذر داشته و دامن آلوده نکرده است. در عوض همانند سعدی به غزل سرایی و سرودن اشعار موعظه و پند مشغول بوده است.
همین گمنامی او و دور بودن او از مرکزیت فرهنگی ایران و عدم بازگشت دوباره او به وطن باعث شده که نامی ‌از او در تذکره‌های شاعری نباشد. سیف اگر چه از اهل سنت بود اما علاقه شدیدی به اهل بیت و امامان شیعه خاصه حضرت سید‌الشهدا دارد. او از قدیمی‌ترین مرثیه سرایانی است که درباره امام حسین مرثیه سروده‌اند.
سیف در مرثیه‌ای دلنشین و روان با دیدی اخلاق‌مدارانه و نصیحت‌گونه ضمن پرداختن به واقعه عاشورا مردم را دعوت به اقامه عزا برای کشته کربلا می‌کند و گریستن در حق او و مصیبت او را باعث نزول رحمت و بخشش گناهان می‌شمرد.
سیف‌الدین فرغانی در سال 710در همان شهر آق سرا در گذشت و در همان‌جا مدفون است. مرثیه وی که در دیوان سیف فرغانی به تصحیح و کوشش ذبیح‌اللّه صفا آمده است، از دلنشین‌ترین مراثی در زبان فارسی است:
ای قوم! درین عزا، بگریید
بر کشته کربلا بگریید
با این دلِ مرده، خنده تا کی؟
امروز، درین عزا بگریید
فرزند رسول را، بکشتند
از بهر خدای، را بگریید
از خون جگر، سرشک سازید
بهر دل مصطفی، بگریید
وَز معدنِ دل به اشکِ چون دُر
بر گوهر مرتضی، بگریید
با نعمت عافیت به صد چشم
بر اهل چنین بلا بگریید
دلخسته ماتم حسینید
ای خسته دلان! هلا بگریید
در ماتم او، خَمُش مباشید
یا نعره زنید، یا بگریید
تا روح که متَّصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید
در گریه، سخنْ نکو نیاید
من می‌گویم، شما بگریید
بر جور و جفای آن جماعت
یک دم زسر صفا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید
چشم از پی چیست؟ تا بگریید
در گریه، به صد زبان بنالید
در پرده، به صد نوا بگریید
نسیان گنه صواب نبود
کردید بسی خطا بگریید
تا شسته شود کدورت دل
یکدم نرسد صفا، بگریید
وز بهر نزول غیث رحمت
چون ابر ؛ گه دعا بگریید 
 
 
کربلا

نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 1:51 صبح روز یکشنبه 87 دی 22


بشر در دوره های مختلف زندگی خود با تحولات گوناگونی در حوزه مذهب وفرهنگ مواجه بود ودوره های فراز وفرود و تحولات اساسی را پشت سر گذاراند. ظهور پیلمبران الهی در میان اقوام مختلف موجب پایه ریزی تمدنهای بزرگ در بین ملل گوناگون شد که ریشه واساس زندگی فرهنگی آن ملتها را در دوره های بعدی طراحی نمود.(برای مطالعه ی ما بقی سخن به ادامه مطلب بروید)

ادامه مطلب...


نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 1:45 صبح روز پنج شنبه 87 دی 12


عاشورا،سقای تشنه کامان عزت بود ، با مشکی پر از اشک، بر دوش آزادگی...
و....کربلا،<تکیه>گاه سینه زنان حق و <حسینیه ی>ذاکران عدل بود
روز عاشورا،امام حسین پشت خیمه های شهادت،خندقی کند تا امویان نتوانند
به حریم امامت نزدیک شوند.آن روز ...تیری  که از کمان حرمله رها شد،نازکترین
 حنجره ی تاریخ را درید و تیری که از پشت  دیوار کمین فرود آمد،علم دستهای عباس را قلم کرد و
اشک مشک را جاری ساخت.
آن روز...<حبیب> محبوب دلها شد،<زهیر> چون زهره ای درخشید
و جان <جون> فدای اما گشت.سهمی از شهد شهادت قسمت قاسم شدو
کام تشنه ی شبه پیغمبر از ست جدش سیراب گشت.
در کوفه ی بی وفایی، کمی ان سوتر از فرات بیداری،نان حسین علیه السلام خودن
و زاد یزید بردند،سبب شد که کسانی نمک گیر ال امیه شوند  و بر صاحبان اصلی ولایت
تهمت خروج زدند و صاحب خانه را خارجی گفتند.خون جاری در رگهای دین را هدر دانستند
و <شریح > ها به مباح بودن خون حسین فتوا دادند. و کنار خانه ی خائنانه ی
یزید <هل من مزید>گویان نعش حریت را زیر سم اسبهای قدرت وریاست
لگد کوب کردند
ولی ما....
از روزی در نهر جانمان فرات  سوز و علقمه ی عطش جاری شد
از شبی که در پیاله ی دلمان شراب گوارای ولایت ریختند،از وقتی که
حسین ابن علی در <دسته ی>دینداران<شور>انداخت و شریعت را با شریعه جاری ساخت
آری...از آن روز
دلمان یک حسینه ی پر شور  استو خانه هایمان  تل زینبیه و در هر چشمی یک فرات ماتم و دجله ی درد جاری است.
در حسینیه دلمان ،مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه ی چشم بیقراری می کنند.
سینه ی ما تکیه ای قدیمی است ،سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ،درب آن با کلیدیاحسین بازمیشود
و زمین آن با اشک و مزگان جارو می شود..ما دلهای شکسته ی خود را وقف ابا عبدالله کرده ایم
 و اشک خود را نذر کربلا و این وقفنامه به امضاءحسین رسیده است.این است که زیارت ،ترجیع بند ایام  سال ماست
و ذولجناح سوگواری ،<الظلیمه الظلیمه>گویان فاصله ی قتلگاه تا خیمه گاه را در موج اشک شنا میکند.
زمان دریای خون است و...زمین ،زبان حال و آینده را به گریه ترجمه می کند.
صبح ها وقتی سفره ی دعا و عزا گشوده میشود، دل و روحمان گرسنه ی عاطفه و تشنه ی عشق می شود.
ابتدا چند مشت آب بیداری به صورت جان میزنیم تا خواب غفلت را بشکنیم. زیارتنامه را که می بینیم،چشم مان آب می افتد
و....السلام علیک را که میشنویم،بوی خوش کربلا به مشام مان می رسد.توده های بغض ،در گلویمان  متراکم میگردد.
 و هوای دلمان ابری میشود و آسمان دلمان بارانی.
سر سفره ی ذکر مصیبت،قندان دهانمان پر از حبه ی قند <یا حسین> می کنیم و نمکدان چشم مان دانه دانه اشک
بر صورتمان می پاشد. به دهان که میرسد قند و نمک  در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین
 درمان عشق ماست،و نمک گیر سفره ی  حسین میشویم.
آنگه جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره ی توسل  <ولایت > را لقمه لقمه در دهان کودکانمان میگذاریم.
 غذای ما از عطای حسین است.الحمد لله..... در این خشک سالی دل و قحطی عشق ،نم نم باران اشک
غنیمتی است که رواق  آیینه کاری  شده ی چشممان را شستوشو میدهد.
 خدایا ما را به چشمه ی کربلا و نهر علقمه تشنه تر کن و معمار اشک را بر آبادی دلمان بفرست.
امروز بر سر در دلهایمان  پرچمی نصب شده که نوشته <السلام علیک یا ابا عبدالله الحسن(.
(جواد محدثی)

حسیین

نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 1:31 صبح روز پنج شنبه 87 دی 12


سنگین سنگین
به بغض
نشسته ای
 و دلتنگی هایت را
بی هیچ شکوه
به تحمل
درد ریشه دار تر از آن
که در حضور پنجره ها
ببارد
صبر بر شانه های ستبر سرگذشت
و تو
او را
به گستره ابدیت
در خویش فشردی
و تو
بی هیچ پروا
چون کوه استوار
در خون نشسته ای
پلک بر هم گذار! وباز کن
زمین 
در بغض نا تمام تو......غرق
خواهد شد

(فریبا جاودان)



نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 1:25 صبح روز پنج شنبه 87 دی 12


و آن هنگام که  همه چیز از آب خلق شد و آب از هیچ،صوتی از قاب قوسین او ادنی طنین انداز شد :(الماء هی ولایه فاطمه
و قطرات آب آرام آرام همچو اشکی بر گرفته از  دلی سوخته بر پیکره عالم نشست تا حیات معنا پیدا کند.وحیات یعنی دانستن
و معرفت به حقیقت وجودی آب ،هر که را در این وادی راهی نباشد ،مرده ای بیش نیست ، زیرا که جهل مقدمه ی مرگ است 
و مرگی حقیقی .هر آسمان را از برای آب حقیقتی است  و هر حقیقتش را سرچشمه ای ست و ولایت یگانه بانوی عالم وجود
را خالق  سر چشمه ها . گویند هر آسمان  در برابر آسمانی دیگر  همچون حلقه ایست در بیابان دل ،پس  هر سر چشمه ای
 در برابر سر چشمه ای دیگر  همچون مهره ای ست بی نام و نشان.و آن زمان که ذات حق اراده کرد  تا آب را به  بهترین
خلقش نشان دهد،آنقدر نزولش داد  تا بر  روی کره ی خاک ،بی رنگ،بی بو به ظهورش رسانید ،که اگر مدتی کم نعمتش را بردارد ،
حیات وجود خود را بر روی کره ی خاکی فراموش می کند.
همانگونه که زمین خاک خود را نرم نگه داشته  و از زایعت و رسوبات می زداید ،انسان نیز می تواند  با دوری از جبت وطاغوت ،
با سفید کردن لوح درونی قلبش  عالم درونی خود را همچون سرزمینی  با تراب پاک آماده ی حیات و سبزینگی کند.و آنگاه است که
ندای <انا الطوفان> امیر عالمین ،امیر من فی السماء و امیر من فی الارض در آسمان درونی انسان  شنیده می شود .و با غرش
صوت <انا شده الطوفان>فاطمی ، این حقیقت اب است  که بر خاک نرم زمین انسان می نشیند و کام او را  از <شرابا طهورای
ذات الهی  سیراب می کند .این همان  قطرات بی رنگی است  که از خاک نشینان کوی عشق ، همانها که مادرشان رحمت و
پدرشان نور است ٍ همانها که حامل حقیقت ایمان گشته اند،مومنین فاطمی و به عبارتی ابر های سبز رنگ وجود  آدمی ر پیکره
درونی انسان جاری می گردند.
 این آب بود که طاقت ماندن در لوای بی رنگی را نداشت ،خواست به ظهور برسد ، مسیر نینوا را پیش گرفت ...از دستان
خدا مدد گرفت تا از مشک سقای عالم کربلا بر  لبان خشکیده عاشورائیان جاری گردد و ندای العطش العطش ذره ذرات زمین کربلا
را بیشتر کند.آری بیشتر ،زیرا خصلت آب کربلا کثرت در تشنگی است ،زیرا که خود آب نیز در این وادی تشنه است،تشنه ی چشمان
ساقی،همان چشمانی که با ی نگاهش تمم عالم را سلمان می کند. همان سرداری  که خود تشنه ی حل در امامش بود.اب را در
وادی کربلا آنقدر میتوان معنی کرد  که شاید قلم را توان نگارش آن نباشد.هر حقیقتی  که به ولایت زهره عالم وجود وصل شود انقدر
کثرت پیدا می کند که دیگر حدی برایش نمی ماند.او کوثر است و خالق آب.
اما از تشنگان حرم یار ....آنان که دائم در نمازند  و ذکر باقی خدا بر روی  زمین دلشان را فراموش نمی کنند. آنان که نگاهشان به
دست ساقی اوست و به دنبال یک جرعه از شراب ولایت فاطمی ،همان آب ،همان آبی که نمودش حل در امام زمان است.
هر که دارد حوس کرب و بلا بسم الله....اما شرطی دارد  وآن این است که انسان پنجره ی وجود خود را  از طاغوت
و شر،که مولانا الصادق علیه السلام فرمودند:عدونا اصل کل شر /پاکیزه گرداند،و از انها بیزاری جوید تا حقیقت آب از  بارارن 
رحمت حق  بر درونش جاری گردد، و شرط دیگر آنکه شاخصه ی وجودی اش اما زمانی باشد.
او خود حسینی است  و حسینی ها را می طلبد .او صبح تا شام جای اشک خون می گرید  و ندبه می کندف دیگر اشکهایاو بعد
از کربلا سرخ است ف این همان اشکهایی است که میتوان حسین را در آن دید ، این همان آبی است که یک قطره اش تمام عالمیان
را بیدار می سازد و وجودشان را حیات می بخشد .آب یعنی ولایت مادر خلقت ،اب یعنی ولایت امامان به حق ،آب یعنی مست در مولا شدنف
و در یک کلام آب تا ابد جاری است ، چون ولایت جاری است و آب بی رنگ است چون ولایت بی رنگ است و  و رنگ از آن معنا
می گیرد.به راستی چرا؟مگر آب نیست ؟مگر میشود؟او رحمان و رحیم است  و آب را بر هر زمینی می فرستد
..پس چرا کسی به صدای هل من ناصر  ینصرنی  که از دو لب مبارک حجه ابن الحسن خارج میشود  پاسخ نمی گوید  ؟همان
نصرتی  که پاسخش حل  در ولایت  نقد است. همان  که پاسخ اش از خود خالی شدن و از آب پر شدن  وبه بی رنگی رسیدن است
. تا کی گوساله  و سامری بر زنگار قلب ادمیان فرمانروایی می کند؟و آنها کیستند که غیرتمندانه خاک وجودیشان را آماده ی باران اشک های
 سرخ حجت خدا بر روی زمین می کنند،تا از شراب او زمین دل خود را سیراب کند؟و خود سرچشمه ای دیگر از حقیقت آب شود.
آب

نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 1:24 صبح روز پنج شنبه 87 دی 12


                                ( نظرات دانشمندان در باره ی حکومت واحد جهانی)

-البرت انیشتن دانشمند و ریاضی دان:

ملل جهان از هر نژاد و رنگی که باشند  می توانند و باید زیر یک پرچم واحد در صلح  و برابری  و برادری زندگی کنند،حکومت های متعدد خواه ، به نابودی بشریت منجر  خواهد شد

-برتراند راسل دانشمند مشهور انگلیسی:

 اکنون از لحاظ فنی ،  مشکل بزرگی در راه یک امپراطوری  وسیع جهانی وجود ندارد  و چون اثرات تخریبی  جنگ اکنون بیش از قرنها گذشته است  ،حتما باید  حکومت واحدی را قبول کنیم  یا اینکه به عهد/بر بریت / برگردیم  و یا به نابودی نژاد انسانی راضی شویم

مادام که یک حکومت جهانی وجود ندارد  رقابت برای  کسب قدرت  بین کشور های مختلف  وجود دارد  و چون ازدیاد جمعیت ،خطر گرسنگی را به بار می آورد ، قدرت علمی تنها راه جلوگیری  از گرسنگی است .

 -کانت  فیلسوف مشهور آلمانی:

ایجاد نظم ، منوط به  وضع  یک قانون جهانی است . این همان است که مذاهب آن را خواسته اند  و این همان است که پیامبران از دورانی بس کهن  برای تحقق بخشیدن  به آن به پای خواسته اند  و خروش بر آورده اند  و بدین گونه خواسته اند  تا روشنگر تاریکی ها باشند.

-پروفسور  آرنولد  توین پی متفکر انگلیسی:

 تنها راه حفظ صلح و نجات جهانی نسل بشر، تشکیل یک حکومت جهانی   و جلوگیری از گسترش سلاح اتمی است

-پروسکا(مبلغ مذهب مسیحیت در امریکا)

در انجیل برای ظهور مصلح جهانی  علائمی ذکر شده است  از جمله وقوع زلزله ها ،سیلها ،جنگها،قحطی،خشکسالی  که تمام این عوامل و علائم  محقق شده اند ،آن روز بسیار نزدیک است

-خا خام وسیروئل دیوید وایس:

کسانی که به کتاب تورات معتقدند، می دانند که وجود  اسرائیل  کاملا غیر مذهب یهود است  و تورات تصریح میکند  یهودیان تا ظهور  ناجی  خود نمی توانند از دولت بر خوردار شوند

;;;

نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 3:27 عصر روز شنبه 87 آذر 30


نوشته ی زیر حاصل میز گردی است که شبکه ی تلویزیونی المنار  وابسته به حزب الله لبنان ،در برنامه  ی <الکلمه ی الطیبه > اقدام به بر گزاری آن نموده است ، موضوع این بر نامه مهدویت  و معتقدات جریان  مسیحیت  صهیونیستی بوده است که تقدیم علاقه مندان  می گردد./برای مطالعه ی این مطلب به ادامه مطلب بروید/


ادامه مطلب...


نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 2:25 عصر روز شنبه 87 آذر 30


این روز ها که در سایه سکوت مجامع جهانی و مدعیان حقوق بشر، غزه به عیان ترین مصداق نقض حقوق اولیه انسانی تبدیل گشته است، و ماه ها محاصره آن و نبود امکانات اولیه زندگی از قبیل سوخت و انرژی و مواد بهداشتی و غذایی تنذیر هولوکاستی واقعی میدهد و اخبار کشته شدن مردمانش بوسیله دشمن صهیونیستی به خبر عادی تلکس های خبری مبدل گردیده در حالی که رسانه­ های وابسته به محافل صهیونیستی به عربده کشی و دمیدن در بوق­های خبری مشغولند تا ضجه­ های پدران و مادران فلسطینی به گوش هیچ وجدان بیداری نرسد، این بدور از عقل و منطق است که مظلومان عالم نیز با ستمگران هم نوا شوند.

مجمع وبلاگ نویسان مسلمان ضمن حمایت از حرکتی که توسط تعدادی از اعضای مجمع آغاز گردیده است از تمامی وبلاگ نویسان آزاده بویژه اعضای مجمع وبلاگ نویسان مسلمان می خواهد که هر پست وبلاگ خود را به مثابه سنگی که موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی را نشانه گرفته است بدانند و از یکایک آنها دعوت میکند در این حرکت مقدس همراه گردیده و در دفاع از مردم مظلوم غزه بنویسند

به امید آنکه آزادی قدس شریف را در وبلاگ هایمان به جشن بنشینیم. در این بخش هر وبلاگنویس می‌تواند با گذاشتن یکی از کدها بلافاصله پس از تگ <body> در قالب وبلاگش، طرح مثلثی شکل را متناسب با شرایط زمانی در وبلاگ خود داشته باشد. با تمهیداتی که سنجیده شده با قرار دادن دو کد زیر به طور خودکار در هر شرایط زمانی آخرین طرح مناسب آن بر روی وبلاگ شما قرار خواهد گرفت. و دیگر لازم نیست هر بار کد را تغییر دهید. در شرایطی هم که مطلب خاصی نباشد به طور خودکار تصویری نمایش داده نمی‌شود.
کد گوشه‌ی بالا سمت راست: 

< language="Java" type="text/java" src="http://ettehad.muslimbloggers.ir/qaza87/muslims-sympathy1.js"></>

کد گوشه‌ی بالا سمت چپ:  

< language="Java" type="text/java" src="http://ettehad.muslimbloggers.ir/qaza87/muslims-sympathy2.js"></> 

(مجمع وبلاگ نویسان مسلمان)



نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 3:22 عصر روز دوشنبه 87 آذر 18


سالنامه جهان / ماهنامه زمین و آسمان / روزنامه های صبح و عصر را / مرور می کنم / باز هم خبر / باز هم خلاصه ای / از هزار سال اتفاق های دور و بر / باز خط به خط / نشانه و علامت است / سطر سطر زندگی / گزارش قیامت است

نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 7:59 عصر روز سه شنبه 87 آذر 12


یک نفر عالم وار دهی شد  و اهل ده  از او دعوت کردند  که یک دهه برای آنها منبر برود  او هم پذیرفت  و پول منبر را هم پیشاپیش گرفت . شب اول بعد از  برگزاری  نماز در مسجد  ده روی منبر رفت  و در اغاز  سخنش  به مردم گفت : آیا میدانید چه میخواهم بگویم؟ مستمعین گفتند :بلی، عالم گفت خوب شما که میدانید  پس من چه بگویم . همین را گفت و از منبر پایین آمد. شب دوم هم در اول منبرش پرسید: مردم آیا میدانید چه میخواهم بگویم ؟ اینبار مستمعین  گفتند :نه، عالم گفت : با  افرادی که نمی دانند من چه بگویم. این را گفت و ا زمنبر  پایین آمد . شب سوم  مستمعین قرار گذاشتند که یک دسته بگویند بلی و یک دسته بگویند نه.عالم که به منبر رفت  و همان سوالهای شبهای قبل را پرسید  و بخشی از مستمعین گفتند بلی و دسته ی دیگر گفتند  نه ، خطاب به  به مستمعین گفت : انهایی که میدانند به آنهایی که نمی دانند بگویند . این را گفت و از منبر پایین آمد  و شبانه ده را ترک کرد .

چند سال بعد  دوباره سر و کله  ی عالم  در ده پیدا شد . اهل ده  که از قضیه ی چند سال پیش خیلی  سوخته بودند دور عالم را گرفتند  و گفتند : حتما باید امشب در مسجد منبر بروی  و او هم قبول کرد  و بعد از برگزاری نماز به منبر رفت  و به مردم گفت : میدانید اگر اختیار شما در دست من بود  با شما چه میکردم ؟ مردم متحیر سر به گریبان برده  و به فکر فرو رفتند و به مرور کردن اعمال گذشته ی خود  پرداختند و به این فکر کردند که با اعمال خود مستحق چه  رفتاری هستند.چند نفر که هنوز سرشان بالا بود  و به منبر نگاه میکردند به او گفتند :با مه چه میکردی؟عالم سرش را پایین آورد  و روی دسته ی منبر گذاشت و چند دقیقه  ای به حال تفکر فرو رفت. آن چند نفر  باقیمانده  هم سرشان به گریبانشان فرو رفت و به فکر مشغول شدند  که  اقا با این اعمالمان با ما چه خواهد کرد ؟ منبری وقتی مطمئن شد همه سر به گریبان کرده  و به فکر در مورد خودشان و کرده هایشان  مشغول شده اند سر از دسته ی منبر برداشت  و گفت : اگر اختیار شما دست من بود  شما را در همین حالی که  الان قرار دارید  می گذاشتم  بمانید . این را گفت و از منبر پایین آمد در این منبر آخر خوب چیزی نصیب مستمعین شد . سر به گریبان  شدن و در مورد خود تفکر کردن  چیز بسیار ارزشمندی است.

خداوند در جواب تقاضای پیامبرکه فرمودند:حساب امت مرا به خودم وا گذارتا در مقابل امتهای  دیگر مفتضح  نشوند، فرمود: بلکه  طوری از آنها  حساب  میکشم که تو هم مطلع نشوی و  نزد شما هم  رسوا نشوند، و از آیه ی شریفه ی {اقراء کتابک  کفی نفسک الیوم علیک  حسیبا } خودت نامه ی عملت  را بخوان  که برای رسیدگی  به حسابت  خودت را کفایت  می کنی، استاده میشود که خداوند ستار و غفور، خودش هم نامه ی عمل مومن را قبول نمی کند و خودت را قبول دارد و برسی حساب را به خودت وا میگذارد .

(شیخ دولابی)



نویسنده : عبدالرضا حنظلی» ساعت 6:3 عصر روز سه شنبه 87 آذر 12


<      1   2   3   4   5      >